شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۹
ماجرای سؤال آیت الله العظمی گلپایگانی از مادر شهید معماریان

حوزه/ مادر شهید معماریان چند سال بعد از شهادت پسرش به پا درد شدیدی مبتلا شده بود. یک شب که برای درمان بیماری اش به سیدالشهداء سلام الله علیه متوسل شده بود، در خواب پسر شهیدش را می بیند که به دیدنش آمده و پس از آن که دستی به سر و روی مادرش می کشد ...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

* جلسه چهل و هفتم: اهل آخرت؛ بیدار دلان دائم الذکر

- اشاره

موضوع بحث جلسات گذشته بررسی اوصافی بود که خداوند در شب معراج برای اهل آخرت بر شمرده است. برخی از این صفات در زمینه رابطه آخرتیان با مردم بود که در جلسه گذشته به آن پرداختیم.

برخی دیگر از این ویژگی ها در زمینه ارتباط ایشان با خداست؛ از جمله این که: تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ؛ أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ؛ إِذَا کُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذَّاکِرِینَ؛ فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یَشْکُرُونَ[۱]. بعضی از تعبیراتی که در این فراز ذکر شده، برای ما نامأنوس است.

ما به سادگی نمی توانیم مفهوم به خواب رفتن چشم ها و بیدار بودن دل را درک کنیم. اجمالاً می دانیم که هنگام خواب مسایلی به ذهن آدمی خطور می کند. برای اغلب ما در خواب مسایلی از قبیل خاطرات گذشته، دلبستگی ها، آرزوها، محرومیت ها و... ظهور یافته است.

بعضی روانشناسان نیز در زمینه خواب، انواع آن، ارتباطش با شخصیت، روابط، عواطف، تمایلات و فعالیت های روزانه آدمی و دیگر مسایل مربوط به آن مطالعات و تحقیقاتی انجام داده و به نتایجی رسیده اند که آنها را به صورت قواعدی برای تعبیر خواب ارایه کرده اند. از جمله، فروید که یکی از روانکاوان معروف است، کتابی در زمینه تعبیر خواب نوشته است. هر یک از ما نیز کمابیش تجربیاتی در خصوص اتفاقات، خوشی ها و نگرانی ها و سایر مواردی که در عالم خواب دیده ایم، داریم. آیا منظور از بیدار بودن دل، دیدن چنین اموری در حالت خواب است؟ روشن است که مقصود این نیست؛ چون همه آدمیان اعم از دنیاپرستان و آخرت جویان چنین تصورات و دریافت هایی را در عالم خواب دارند. منظور از این تعبیر مفهوم دیگری است که از درک افراد عادی مثل ما خارج است.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ به سؤالاتی که یکی از یهودیان از آن حضرت درباره ویژگی های خود ایشان داشت، فرمودند: تَنَامُ عَیْنَایَ وَ لَا یَنَامُ‏ قَلْبِی‏[۲]؛ من چشمم به خواب می رود؛ ولی دلم به خواب نمی رود.

این یکی از خصوصیاتی است که در کتاب های یهودیان درباره پیامبر آخرالزمان ذکر شده بود. اما چگونه ممکن است کسی در حالی که خواب است، دلش بیدار و فعال باشد؟ ما درک درستی از این مفهوم نداریم؛ ولی می دانیم که واقعیت دارد؛ مانند بسیاری از امور دیگری که ما آنها را نمی فهمیم و تصور می کنیم در حد یک تعبیر شاعرانه است.

مثلاً ما به درستی نمی توانیم بفهمیم شهیدی که بدنش دفن شده و بعد از گذشتن سال ها، چه بسا فقط استخوانی از او باقی مانده، چگونه زنده است؟ شاید کسانی تصور کنند منظور از زنده بودن شهید، باقی ماندن نام و یاد اوست. اما بعضی از خانواده های شهدا ارتباطاتی با شهید خود دارند و مسایلی را از ایشان نقل می کنند که برای ما تعجب آور است.

شهیدان زنده

به عنوان نمونه می توان به ماجرای شفای مادر شهید معماریان اشاره کرد که خود ایشان چند سال قبل در یکی از شبکه های تلویزیونی آن را نقل کرد. ایشان چند سال بعد از شهادت پسرش به پا درد شدیدی مبتلا شده بود. یک شب که برای درمان بیماری اش به سیدالشهداء سلام الله علیه متوسل شده بود، در خواب پسر شهیدش را می بیند که به دیدنش آمده و پس از آن که دستی به سر و روی مادرش می کشد، پارچه سبز رنگی را روی محل درد می بندد و به مادر می گوید درد پایت خوب شد. مادر بزگوار این شهید می گفت: بعد از این که از خواب بیدار شدم دیدم همان پارچه سبزرنگ روی پایم بسته شده و اثری از درد احساس نمی کنم. پس از مدتی نیز که خبر این جریان به مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی رضوان الله علیه رسیده بود، مادر شهید معماریان را خواسته و جزئیات ماجرا را از وی جویا شده بودند و پس از مقایسه آن پارچه و عطر آن با عطر تربت سید الشهداء علیه السلام که از اجداد طاهرینشان به ایشان رسیده بود، فرموده بودند این پارچه از همان جایی آمده که این تربت آمده است. علاوه بر این که تاکنون بیماران بسیاری به برکت همین پارچه سبزرنگ شفا یافته اند. چگونه ممکن است نوجوانی که سال ها پیش به شهادت رسیده و جسدش به خاک سپرده شده، در عالم خواب پارچه ای را به پای مادرش ببندد و آن پارچه با همان عطر و رنگ در عالم بیداری نیز وجود داشته باشد؟ نمونه هایی از این قبیل بسیار است که خانواده های شهدا آنها را دیده اند؛ اما معلوم نیست ما چه مقدار از عمق دل آنها را جدی بگیریم!

قرآن در این زمینه تعبیرات عجیبی دارد. ابتدا در آیه ای می فرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ[۳]؛ به کسانی که در راه خدا شهید می شوند، «مرده» نگویید. شاید تصور شود این دستور به معنی رعایت احترام شهید است. اما در آیه دیگری می فرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا، بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۴]؛ گمان نکنید کسانی که در راه خدا شهید شده اند، مرده اند؛ بلکه آنها زنده هستند و نزد خدا روزی داده می شوند. ما معنی روزی خوردن شهدا را به درستی درک نمی کنیم. شاید به این معنی باشد که کمالات بیشتری برای شهدا نزد خدا ظهور پیدا می کند.

آنچه مسلم است این که با تأکید فراوان می فرماید: مبادا گمان کنید که شهیدان مرده اند؛ بلکه آنها زنده هستند. کسی که اندکی ایمان به خدا، پیغمبر و قرآن داشته باشد، نمی تواند این تعبیرات را به شوخی بگیرد، و هر کسی متوجه می شود که این آیه در مقام تعارف و بیان شاعرانه نیست؛ بلکه از واقعیتی حکایت می کند. مخصوصاً با مشاهده نمونه های فراوانی از آثار عینی زنده بودن شهدا که مشکلاتی از خانواده شان برطرف کرده اند، در گرفتاری ها راهنمایی شان کرده اند، بشارت هایی به ایشان داده اند و... .

همه این موارد نشان می دهد که واقعیتی هست که ما از دیدن آن عاجزیم؛ اما وجود دارد. شهید زنده است؛ کارهایی انجام می دهد، حرف هایی می زند و رفتارهایی از او صادر می شود که از یک موجود مرده امکان ندارد. البته همه شهدا در یک سطح نیستند و مقاماتشان متفاوت است؛ اما قدر مسلم این که در بین شهدا کسانی هستند که کارهای زیادی از آنها ساخته است؛ خانواده هایشان و دیگران به آنها متوسل می شوند و حوائج شان هم برآورده می شود. این نمونه ای از واقعیت هایی است که به برکت شهدای جنگ تا حدودی عینیت پیدا کرد، و شک و شبهات از آن برطرف گردید و زمینه باور آن برای مردم فراهم شد.

علمای بیداردل

یکی دیگر از واقعیت هایی که درک آن برای ما آسان نیست، بیدار بودن دل و روح بعضی انسان ها و فعالیت آن در زمانی است که جسمشان در خواب است. شاید خواب اغلب انسان ها، همان گونه که برخی روان شناسان گفته اند، دنباله فعالیت های زمان بیداری و تحت تأثیر تمایلات درونی شان باشد. اما برخی افراد عادی، غیر از اولیای الهی نیز هستند که در حالت خواب استفاده هایی بیش از زمان بیداریشان می کنند.

در میان علما کسانی بوده اند که در زمان بیداری هر چه برای حل مساله ای فکر کرده اند، به جایی نرسیده اند؛ ولی در حال خواب پاسخ سؤال خود را یافته اند و پس از بیداری نیز پاسخ را به روشنی به خاطر داشته اند؛ یا کسانی که در زمان بیداری راه حلی برای مشکل خود نیافته اند؛ اما در عالم خواب به نتیجه مطلوب دست یافته اند.

معروف است که کسی کتابی را نزد مرحوم حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه به امانت گذاشته بود و بعد از فوت ایشان برای گرفتن کتابش به فرزندان ایشان مراجعه کرده بود؛ اما آنها نتوانستند آن را پیدا کنند. یکی از فرزندان مرحوم حاج شیخ عباس نقل کردند که شب پدرم را در عالم خواب دیدم و به من گفتند کتابی که به دنبال آن می گشتیم را در کجای کتابخانه گذاشته اند. زمانی که از خواب بیدار شدم، به آن محل مراجعه کردم و کتاب را در همان جایی که در خواب به من نشان داده بودند، یافتم. نظیر چنین اتفاقاتی برای افراد عادی نیز واقع شده است.

یکی از دوستان ما طلبه ای بود که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران، ضمن تحصیل، کلاس درسی هم داشت. خود ایشان تعریف می کرد: یکی از شب ها که برای مطالعه درس فردا بیدار مانده بودم، نیمه های شب مادرم بعد از این که چند بار از خواب بیدار شد و مرا در حال مطالعه دید، گفت: مطالعه بس است؛ برو، بخواب! من هم در حالی که هنوز کارم تمام نشده بود، با خود گفتم شاید با ادامه مطالعه موجب ناراحتی مادرم بشوم؛ از همین رو کتاب را بستم و خوابیدم. در عالم خواب دیدم که کتاب را برداشته و مشغول مطالعه درس فردا هستم؛ همان گونه که در حال بیداری با دقت، کتاب و حواشی آن را مطالعه می کردم. صبح فردا، زمانی که برای تدریس رفتم، گویا در بیداری مطالعه لازم را انجام داده ام و همه جزئیات درس را همان گونه که در خواب دیده بودم، به خاطر داشتم. این امر نیازمند نوعی تمرکز روحی است که از علاقه شدید و دلبستگی آدمی نسبت به یک مساله ناشی می شود. با چنین تمرکزی، تمام فکر شخص متوجه موضوع مورد نظر است و در عالم خواب نیز گویا بیدار است و مشغول فکر کردن درباره آن موضوع است. گاهی نیز لطف خدا شامل حال انسان شده و با جرقه ای ذهنی آنچه را در بیداری نفهمیده، در خواب می فهمد.

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نیز در یکی از کتاب هایشان نوشته اند که شخصی را می شناسم (ظاهراً منظورشان خود ایشان بوده است) که سال ها به دنبال معرفت نفس بود، ولی در بیداری این امر برایش میسر نمی شد؛ تا این که شبی در عالم خواب به معرفت نفس دست یافت و از درک عظمت آن از خواب پرید.

این نوعی بیداری دل است که کسی به خاطر تعلق خاطرش نسبت به یک موضوع و تمرکز بر آن، در حال خواب نیز فکرش مشغول آن است و می تواند به ادامه تفکر در باره آن بپردازد. در حالی که دیگران که چنین تعلق خاطر و تمرکزی ندارند، از عهده چنین کاری بر نمی آیند. این یک نوع بیداری دل است؛ اما آنچه در این حدیث از آن سخن گفته شده، هر چند ممکن است از همین سنخ و ریشه، و در اثر تمرکز و تعلق قلب باشد، ولی فراتر از فکر کردن است و اختیار آدمی در آن بیشتر مؤثر است.

آخرتیان بیداردل

پیش از این گفتیم در این حدیث به بیان ویژگی های افرادی که به اوج قله انسانیت رسیده اند، پرداخته است. در این فراز نیز که می فرماید: اهل آخرت تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ، مقصود کسانی است که از خواب شان هم مانند بیداریشان استفاده می کنند، و همان گونه که در زمان بیداری همه فکرشان متوجه خداست و در حال عبادت قلبی است، در حال خواب هم می توانند چنین توجهی را داشته باشند و در این جهت خواب و بیداری برای ایشان تفاوتی ندارد. روح چنین فردی در حال خواب هم به صورت اختیاری متوجه خدا و مشغول عبادت است؛ چه بسا در این حالت به نتایجی برسد که ثمره اش از حالت بیداری هم بیشتر باشد. چنین کسانی گویا دو عمر دارند؛ چون علاوه بر استفاده ای که در بیداری از عمرشان دارند، در حال خواب هم مشغول استفاده و عبادت اند. از همین رو، آنها گوی سبقت را از ما ربوده اند، و بر خلاف ما که باید با توسل به اذکار و اوراد مراقب باشیم در حال خواب گرفتار وساوس نشویم، آنها در خواب هم به عبادت خدا مشغولند و با تکامل روحی به مقاماتی می رسند که بسیاری در بیداری هم به آنها نرسیده اند. این یکی از ویژگی های اهل آخرت است که خواب و بیداری شان یکی شده و در خواب هم مثل زمان بیداری، خدا را عبادت می کنند و دلشان متوجه خداست.

کسانی نقل کرده اند که گاهی از خواب بیدار می شویم و خود را مشغول ذکر خاصی می یابیم؛ یا از لحظه ای که به خواب رفتیم، به نماز مشغول شدیم، و تا زمانی که بیدار شدیم، چند رکعت نماز خواندیم و آثار و نورانیتش را هم حس کردیم.

در ادامه این فراز یکی دیگر از اوصاف اهل آخرت را چشمان گریان و دل هایی دائما به یاد خدا معرفی می کند؛ أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ‏ ذَاکِرَةٌ؛ به دنبال آن نیز می فرماید: هیچ چیز آنها را از یاد خدا غافل نمی کند.

در قرآن نیز می فرماید: رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ[۵]؛ برخلاف افراد عادی که به اندک چیزی از یاد خدا غافل می شوند و حتی ممکن است نمازشان را فراموش کنند.

گرسنگی، تشنگی و هر مسأله ساده دیگری در طول شبانه روز دل بسیاری از ما را به خود مشغول می کند؛ اما اهل آخرت کسانی هستند که هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمی کند. أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ؛ چشمان شان گریان است؛ وَ قُلُوبُهُمْ‏ ذَاکِرَةٌ؛ إِذَا کُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذَّاکِرِینَ؛ اغلب مؤمنین هنگام نماز به یاد خدا هستند و ان شاءالله حضور قلب شان در نماز محفوظ است؛ زیرا إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ[۶]؛ طبیعی است که مؤمن در حال نماز، هنگام تلاوت قرآن، یا در مجلس موعظه به یاد خدا و اولیای خدا باشد. اما در مواقعی طبیعتا آدمی از این امور غافل می شود چه؟ فرض کنید در جایی حادثه ای مثل آتش سوزی اتفاق افتاده است؛ در این حالت هر کسی به فکر نجات خود از آتش است و طبعاً کسی به یاد خدا نیست. هنگامی که نقطه ای از بدن آدمی مبتلا به درد شدیدی بشود؛ در چنین حالتی کسی توجه به نماز و دعا ندارد. اگر شادی و شور مستانه ای برای آدمی پیدا شود، شخص همه چیز را فراموش می کند؛ تا جایی که ممکن است سکته کند. آدمیزاد این چنین است.

اما خداوند بنده هایی دارد که در هیچ حالی از یاد خدا غافل نمی شوند؛ در مصیبت و گرفتاری از خداوند برای حل مشکل خود کمک می خواهند؛ در شادی خدا را به خاطر نعمتی که به آنها داده، شکر می کنند؛ برای حل مشکل علمی خود ابتدا از خدا برای حل آن یاری می طلبند؛ با وجود این که از هوش، استعداد و عقلی که خداوند به ایشان داده، استفاده می کنند، از استادی که خدا برایشان فراهم کرده، بهره می برند و کتابی که خدا در اختیارشان قرار داده، مطالعه می کنند، اما در همان حال می گویند: خدایا! خودت به من فهمی بده که بتوانم مشکل علمی ام را حل کنم. چنین کسانی اهل آخرت هستند.

در اوصاف اهل دنیا گفته شد که آنها شکر نعمت ها را به جا نمی آورند، از خدمات دیگران تشکر نمی کنند، و در مصیبت ها صبور نیستند و جزع و فزع می کنند؛ در مقابل، اهل آخرت فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یَشْکُرُونَ؛ به محض رسیدن به نعمتی، پیش از استفاده از آن، ابتدا خدا را شکر می کنند.

اغلب مردم بعد از آن که به اندازه کافی از نعمتی استفاده کنند، الحمدللهی به زبان می آورند؛ اما اهل آخرت ابتدا خدا را سپاس می گویند و در پایان هم خدا را شاکرند که نعمت هایش را در اختیارشان قرار داده و وسایلی را برایشان فراهم کرده، و اعتراف می کنند که توانایی شکرگزاری همه نعمت های خدا را ندارند. اینان اهل آخرت هستند. در مقابل، اهل دنیا، اگر دنیایی از نعمت های الهی بر سرشان ببارد، باز فریادشان بلند است که فلان چیز کم است! اگر کسی ده ها کار خوب برایشان انجام دهد، در برابر یک اشتباه او را به باد ناسزا می گیرند؛ اهل دنیا همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند. اما اهل آخرت همیشه خوبی ها را می بینند، از همه چیز زندگی شان راضی اند و خدا را هم به خاطر همه آنها شکر می کنند. به نظر شما کدام یک از این حالات خوب است؟

پروردگارا! به برکت دوستانت و از صدقه سر آنها ما را هم از اهل آخرت قرار بده.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

پاورقی:

[۱]. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص: ۲۸.

[۲]. بحار الأنوار، ج‏۲۲، ص ۲، باب ما جری بین الرسول(ص) و بین أهل الکتاب.

[۳]. بقره(۲) / ۱۵۴.

[۴]. آل عمران(۳) / ۱۶۹.

[۵]. نور(۲۴) / ۳۷

[۶]. عنکبوت(۲۹) / ۴۵.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha